برای این که بعد مدتها اینجا رو آپدیت کرده باشم.
نام کتاب | نام نویسنده | مترجم | ناشر:
پیادهروی؛ سکوت، در زمانهی هیاهو | ارلینگ کاگه | شادی نیکرفعت | نشر گمان
پیادهروی؛ سکوت، در زمانهی هیاهو جذابترین کتابی بود که امسال خوندم. کتاب رو قدیمتر خریده بودم ولی یه بار که با یکی از معلمهام داشتم صحبت میکردم بهش ارجاع داد و ترغیب شدم همون شب شروع کنم به خوندنش. قدیمتر که کتاب رو ورق زده بودم فکر میکردم قسمت سکوت رو بیشتر دوست داشته باشم در حالی که هنوز حالش رو نداشتم خوندنش رو کامل کنم ولی قسمت پیادهروی رو خیلی دوست داشتم. خیلی هم هایلایتش کردم. واقعاً نگاه ارلینگ کاگه توی این کتاب به پیادهروی بینظیره. من این آدمهای explorer رو خیلی دوست دارم. خیلی عمیق اند و خیلی دوست دارم ورقشون بزنم. به بهانۀ این کتاب، یه عالم از پیادهرویهای قدیمم تو تهران رو یادآوری کردم و با کتاب خیلی خاطرهبازی کردم و البته باعث شد دوباره از پی بگیرم پیادهروی کردن طولانی که از زمان شروع کرونا، تقریباً برام متوقف شده بود.
لنگرگاهی در شن روان – شش مواجهه با سوگ و مرگ | جویس کارول اویس و دیگران | الهام شوشتریزاده | نشر اطراف
لنگرگاهی در شن روان رو فکر کنم اولین بار در فهرست پیشنهادی کتاب امیرمحمد قربانی در متمم دیدم و تصمیم گرفتم بخونمش. این کتاب جستارهایی دربارۀ مرگ و سوگواری از نویسندگان مختلفه که توسط خانم شوشتریزاده گردآوری و ترجمه شده. بین مطالب کتاب، جستار “آکواریوم” برام خیلی تلخ بود و واقعاً اذیتم کرد. جستاری که مربوط به یه خانواده توی نیجریه بود که هر کدومشون یه جا زندگی میکردند هم خیلی توی ذهنم پررنگ مونده. با اینکه شاید از بیرون و در مقایسه با بقیۀ جستارها به نظر میرسید شدت کمتری داشته باشه، ولی خب شاید به خاطر پررنگ بودن کرونا، زیادی تیره بودن اون روزا و اینکه تنها ویدئوکال پیونددهندۀ این خانواده بود، اینقدر توی ذهنم پررنگ باقی مونده. ماجرای زنی که همسرش یهو توی خونه فوت کرده هم الان تو ذهنمه از کتاب.
کتابخانۀ نیمهشب | مت هیگ | نگین موزرمنیا | کتاب کوله پشتی
من کلاً کتابهای مت هیگ رو دوست دارم هرچند یکم آثارش بعضاً کلیشهای هم به نظر میرسه و زیادی تهش همه چیز خوش و خرمه. من بین کارهاش انسانها رو بیشتر دوست دارم و جز رمانهای مورد علاقهمنه. در مورد کتابخانۀ نیمهشب، من ایدهاش رو خیلی دوست داشتم چون یه جورایی همیشه به همین سیک و سیاق توی ذهنم بوده. البته داستانها و فیلمهای دیگهای هم وجود دارند که پیشتر به همین ایده پرداختهاند. داستان کتاب هم مشخصه ولی خب بازم من دوستش داشتم.
مدیریت توجه | نیر ایال با همکاری جولی لی | سمیه قوامینژاد | آریاناقلم
Indistractable: How to control Your Attention and Choose Your Life | Nir Eyal with Julie Li | Benbella Books
در مورد مدیریت توجه، بولدترین چیزی که من ازش یاد گرفتم اینه که به مسئلۀ ناتوانی در تمرکز کردن سیستمی نگاه کنم. اونجایی که ایال مثال میزنه و میگه وقتی همۀ نوتیفها رو هم خاموش میکنه و کلاً یه مرز گنده بین دنیای آنلاین و آفلاین میکشه، بازم میبینه که داره با کتابهای توی کتابخونهاش distract میشه. یه جورایی میگه موضوع بنیادیتر رو پیدا کنید که دارید ازش اجتناب میکنید.
هنر دستیابی | برنارد راث | سید ساجد متولیان | آریاناقلم
هنر دستیابی یک کتاب خوشخونه و از نظر من اونقدر پشتوانۀ علمی نداره و اگه جایی هم رفرنسی داره یکم زورکیه. ولی اگه کتاب رو به چشم صرفاً تجربههای یه استاد دانشگاه استنفورد ببینید احتمالاً اوکی و جذاب باشه. من در کل پای حرفهاش نشستن رو دوست داشتم. بهم احساس وقتایی رو میداد که دوتا از استادهای مورد علاقۀ لیسانسم میرفتند روی منبر :))
مهرطلبی – بیماری راضی کردن دیگران | هریت بریکر | الهه کیهانفر | عالیتبار
کتاب مهرطلبی واقعاً توی برههای خیلی کمکم کرد. من خودم فکر میکنم خیلی درگیر این ماجرا بودم. درگیر تأمین رضایت دیگران به جای خودم با کارهایی مثل راحت نه نگفتن، اجتناب کردن از دعوا توی روابط اجتماعی، اجتناب کردن از بحثهای جدیای که میتونه منجر به کانفلیکت بشه، نادیده گرفتن احساسات خودم و ارجحیت دادن احساسات دیگری، بیجهت عذرخواهی کردن و موارد این چنینی. خوشحالم که بهشون تا حد خوبی غلبه کردم.
شوروی ضد شوروی | ولادیمیر واینوویچ | بیژن اشتری | نشر ثالث
شوروی ضد شوروی رو اوایل سال پیش و توی اردیبهشت میخوندمش. موقع خوندنش بعضی وقتا سراسر غم میشدم. بعضی وقتا سراسر حیرت میشدم، بعضی وقتا خندۀ تلخ میاومد رو لبم. متأسفانه همین زندگی خودمونه! در کل هم، به نظرم خوندنیتر از “کمونیسم رفت، ما ماندیم و خندیدیم” بود؛ البته نیمۀ اولش. نیمۀ مربوط به نویسندهها در اون دوران یکم کمتر برام جذاب بود و کشش قسمت اول رو نداشت.
در برابر استبداد | تیموتی اسنایدر | بابک واحدی | نشر گمان
در نهایت، در برابر استبداد هم خوب بود خوندنش و حس میکنم یادآوری دو/سه نکته از کتاب خیلی برام ارزشمند بود در شرایط کنونی.
پینوشت: در کل من سال ۱۴۰۱ خیلی کم کتاب خوندم. چندین کتاب هم بود که صرفاً نوک زدم و شاید در حد چند ده صفحه (یا نهایتاً نصفه) خوندمشون. البته هر کدوم به دلیلی رها شدند. با این حال، خوندن همهشون (به جز یکی) رو حتماً کامل خواهم کرد. اون کتابهای به حال خود رهاشده اینها بودند:
ایران بر لبۀ تیغ | تلخ و شیرین | ارتباط بدون خشونت | چگونه از تنهایی لذت ببرم (*) | سقراط اکسپرس (+) | تلۀ شادمانی | فلسفۀ تنهایی | زندگی خوب - ۳۰ گام فلسفی برای کمال بخشیدن به هنر زیستن (+)
(*): به نظرم ارزش خوندن نداره. برای همین بعد چند ده صفحه دیگه نخوندمش.
(+): چون فصلهاشون مستقل اند، بیشتر مناسب پراکندهخونی آخر شب اند و البته باید توی مود خوندن همون چند صفحۀ یک فصل هم باشی. برای همین هنوز وقت نشده کامل بخونم ولی هر دو کتابهای خوبی اند. کتاب نشر نو حتی باز یکم بهتره.