پیش نوشت ۱ : چند وقت پیش به بهانه موضوع جالبی که یکی از دوستان برای عنوان پروژه تمرینی درس روش تحقیق انتخاب کرده بود، Ig Nobel Prize در کلاس مطرح شد. Ig Nobel Prize جایزه ای است که به کارهایی تعلق می گیرد که در نگاه اول خنده دار به نظر می رسند ولی عمیق تر که شویم می توانند تفکر برانگیز به شمار بیایند. این جایزه در اواسط سپتامبر به ده مورد از تحقیقات علمی ای که تاحدی عجیب به نظر بیاید اهدا می شود. می توانید لیست برندگان ایگنوبل پرایز را در اینجا بیینید. در بین عنوان هایی که برای ایگ نوبل دیدم موضوع جالبی به چشم خورد. “Structured Procrastination” که سال ۲۰۱۱ برنده شده بود.
پیش نوشت ۲: من با ترجمه هایی که برای واژه ی procrastination وجود دارد راحت نیستم. تعویق، به تاخیر انداختن، اهمال کاری یا هر عنوان دیگری به نظرم بیگانه تر از پروکرستینیشن است :))
اصل مطلب: پروکرستینشن یکی از بزرگترین مشکلاتی است که به شخصه با آن دست و پنجه نرم می کنم. این که تا ددلاینی نباشد کاری انجام نمی دهم و تازه همان هم احتمالن اندکی بعد از ددلاین انجام می شود خود مصداقی از همین موضوع است.
جان پری، استاد فلسفه دانشگاه استندفورد، در مقاله ای تحت عنوان ” چگونه به تاخیر بیندازیم و هم چنان کارها انجام شود” نوشته خود را این گونه شروع می کند:
نوشته ای که الان دارید می خونید ماه ها پیش قرار بود نوشته بشه اما فکر می کنید چی شد که بالاخره تموم شد؟ اگه جوابتون اینه که بالاخره زمان فراغتی پیدا کردم تا این کار رو انجام بدم سخت در اشتباهید. تعداد زیادی برگه رو باید نمره بدم، تعداد زیادی پایان نامه باید به سرانجام برسد و یک سری بورس تحصیلی قرار است اهدا شود که من باید آن ها را بررسی کنم.
همین چند خط جان کلام جان پری رو می رسونه. باید خودمون رو به یک سری کارهای به ظاهر مهم تر مشغول کنیم تا کارها انجام بشه. بذارید براتون یه مثال بزنم. چرا وقتی امتحانی داریم حتی دیدن مستند شبکه چهار هم جذاب میشود؟ دلیل دقیقن همین موضوعه. برای اینکه این درس خوندنه که برامون اهمیت پیدا کرده رو به تاخیر بندازیم خودمون رو سرگم کارهایی با اولویت پایین تر می کنیم. پری تاکید می کند که اکثر پروکرستینیتورها (من جمله خودش) این جوری نیست که هیچ کاری انجام ندن که چنین اتفاقی به ندرت میافته اما دوتا اشتباه دارن:
نخست این که فکر میکنند برای اینکه کارها بهتر انجام بشه و به تعویق نندازند، باید لیست کارهاشون رو کم و کم تر کنند. اتفاقی که می افته اینه که اینا از طبیعت پروکرستینیشن غافل شدند.درنتیجه همین چندتا کار براشون خیلی مهم میشه و لذا سطح اهمیت کارهایی که مشغولش می شن تا از کارهای مهم شون تفره برن، نسبت به حالت قبل پایین تر میاد. درواقع در این حالت هیچ کاری انجام نمی دهند. مثالش یکی از دوستان من که هرترم تعداد واحد های کمتری برمی داره ولی اوضاع بهتر که نمیشه، بدتر هم میشه. دوم هم آنکه فکر می کنند بیشتر از همه سرشون شلوغه که خب واقعیت این نیست. درواقع پروکرستینیتور ها روی این موضع تاکید زیادی دارند که این کار رو خراب می کنه.
حالا راه حل چیه؟ چجوری می تونیم از این ویژگی بد بهترین استفاده رو ببریم و از آن به عنوان انگیزه ای برای انجام کارها استفاده کنیم؟
جان پری تاکید می کنه که راهش خود فریبیه. باید وقتی کارهامون رو از اولویت بالا به پایین مرتب می کنیم، چندتا کار دیگه هم اون بالا قرار بدیم با دو ویژگی مهم :
- ددلاین های “به ظاهر” مشخصی داشته باشند
- به شدت مهم “به نظر” برسند
و اشاره می کنه که اکثر قریب به اتفاق کارها در دانشگاه چنین ویژگی ای دارند. حالا میشه با خیال راحت اون کارهای اصلیمون رو انجام بدیم تا کارهایی که با دوویژگی بالا در برنامه مون گنجونده شده به تعویق بیفتند!
پی نوشت ۱: صدرا هم نوشته جالبی دارد تحت عنوان “ چشم در چشم تنبلی: درباره تکنیک پومودورو و زنجیره عادت ساینفیلد” که خواندن آن هم خالی از لطف نیست. قانون پارکینسون چیست؟ از متمم هم بی ارتباط نیست.
پی نوشت ۲: چه شد که این پست را نوشتم؟ امشب تا ساعت ۱۲ فرصت دارم تمرینم را تحویل دهم، فردا ددلاین فاز اول پروژه همان درس است. سه امتحان هم در دوهفته پیش رو دارم:))
[…] در حوزه علاقه من نیست چرا که اگر بود انجامش را به تعویق نمی انداختم. (البته او آن را برای موضوع دیگری مطرح می […]