گامهای پایانی به اندازۀ گامهای ابتدایی سخت و دشوار هستند؛ حتی گاهی ممکن است دشوارتر نیز به نظر برسند. با این حال، بیشتر افراد وقتی از بیرونِ ماجرا رسیدنِ یک کار به گامهای پایانی را نظاره میکنند، آن را تمام شده میانگارند. وقتی افراد از بیرون نگاه میکنند، بیشتر دچار خطای هزینۀ هدر رفته (+) میشوند؛ به طوری که اگر نظر آنها خواسته شود، احتمالاً جملاتی همانندِ “تو که تا این مرحله آمدهای، دیگر چیزی باقی نمانده” بیان خواهند کرد. افرادِ بیرون از گود فردی را که آخرین گامها را با اکراه و سختی برمیدارد به ندرت درک میکنند. حتی گاهی گمان میکنند که تصمیمِ به پایان نرساندن یک کار به خاطر بیمسئولیتی است. گاهی هم فکر میکنند که طرف زده به سرش که آخر کاری بیخیال شده. تنها همان فردِ مردد است که میداند با وجودِ طی کردنِ چنین مسیرِ پر فراز و نشیبی، چرا با این میزان شک و تردید در انتهای مسیر روبروست. یک فرد گاهی در انتهای مسیر آنقدر مستأصل میشود که حتی وقتی کارش به نتیجه میرسد، دیگر آن نتیجه برایش لذتبخش نیست. گاهی نیز اذیت و سختی گامهای آخر موجب میشود که او قید همه چیز را بزند و در عین حال نسبت به هزینۀ هدر رفته، احساس بدی نداشته باشد. این در حالی است که در هردوی این سناریوها برای یک نفر که بیرون از ماجرا قرار دارد، غیرمنطقی به نظر میرسند.
گامهای دشوار پایانی
بدون دیدگاه